آموزش متداکتینگ به زبان مهدی ارجمند
«پاسخی به یادداشت انتقاد امیز رضا کیانیان درباره ی متد اکتینگ»
آنچه باعث توفیق متد اکتینگ در سینمای معاصر جهان است توجه به روانشناسی فردی بازیگر است. در اینجا کشف وجود راوی و ضمیر ناآگاهش مورد توجه قرار میگیرد و استراسبرگ هم این خودکاوی را منشأء خلاقیت فردی بازیگر میدانست. دو انشعاب دیگر از روش استانیسلافسکی توسط آدلر و مایزنر اصالت را به کاراکتر میدادند و این ویژگی بیشتر حالت نمایشگرانه دارد که حتی در نقش افرینی های خود استانیسلافسکی هم قابل ردیابیست.
مه یر هولد اساسا از طبیعی گرایی فاصله گرفت، تاتر در ذات خود هنر فاصله و اغراق است. سینما اما با نماهای درشت و ترکیبش با روانکاوی کاراکتر عملا نیاز به بازی حسی و درونی داشت و متد این نیاز را مرتفع کرد. اگرچه در مبحث ساخت کاراکتر همچنان کم میاورد ولی میتوانست تماشاگر را به عمق وجود شخص بازیگر ببرد و از او یک پرسونای سمپاتیک بسازد تا بیننده را همذات کند. در متد ,حدیث نفس بازیگر کافی بود تا کاتارسیس اتفاق بیفتد و تصنع و نمایشگری به حداقل خود برسد.
خودزنی و شیدایی متدیستها مثل عریان کردن روح آنها در مقابل دوربین است.
زمزمه ها اگر در تاتر شنیده نشوند نقیصه به حساب میایند اما هر نفس کوتاه و هر نجوای آرام جلوی دوربین بوسیله میکروفن های حساس ضبط و دوباره شنیده میشود. شیوه بازی در این دو رسانه تفاوتهای شگرفی دارد.
در این که نمایش زندگی نیست هیچ شکی وجود ندارد کیانیان عزیز. اما فیلمهای واقع گرایانه آنچنان با تاروپود زندگی آمیخته اند که هرگونه تصنع و وانمود سازی را به فالژی ناهمگون در ارکستر بازی تبدیل میکنند. در سبکهای غیر رالیستی بازیگران تکنیکی و برون گرا جلوه بیشتری دارند اما هرجا بحث خودکاوی و حدیث نفس و حس های پیچیده و آذرخش های ضمیر نا آگاه مطرح باشد متدیستها همچنان حرف اول را میزنند.
به قلم استاد مهدی ارجمند
بدون دیدگاه